یب
بر تخته سفید زندگی ام چه بنویسم
می نویسم با خط خوش اعمالم را افکارم راثبت می کنم اخلاقم را وبا نور الهی فقط خدا را مینویسم.
من کیستم!آری زندگی ا م من کیستم را می نویسد.
چرا چگونه چطور برای چه این همه سوال تخته سفید زندگی ام را پر میکند از نوشته های گوناگون!
شادی هایم را که مانند دیوار روی هم سوار شده اند وبا امدن غمی چون طوفان خراب میشوندرا مینویسم.
ولی این بار مینویسم بادست هایی که میتوانم این تخته سفید راخط به خط زیبایا شاید.... ودست هایی که زندگی ام رامی سازد.
منم که اعمالم را میسازم این اعمال من است که شادی را می اورد واین شادی است که موجب می شود غم را درک کنم
فراز ونشیب زندگی را.
من دختری هستم از ایران زمین!
افتخار را می سازم می نویسم هم بر تخته سفید زندگی ام هم بر تخته سفید زندگی دیگران.
یاد گرفتم یعنی یادم داد ان که پشت ابر ها پنهان است ولی همه چیزش اشکار تا زندگی کنم علم بیا موزم و قلم در دست بگیرم وظایفم را انجام دهم
احترام بگزارم واز این خیابان شلوغ زندگی عبور کنمواز پل ارزوهایم رد شوم زندگی ام را دوست دارم پدر مادر و برادرم را.
نمی توانم زور را تحمل کنم صبر را دوست دارم همچنین دفتر کهکشانهاو دفترنقاشی زمین راپس مینویسم.
اگر گرد وغباری یا لکه ای این تخته سفید زندگی ام راکه ارزوهای شیشه ای من انجاست کثیف و چرکین کرد من این چرک وکینه را پاک میکنم
دیگران را ایینه ی اعمال خود میبینم
ومیدانم هرچه بهتر باشم بهتر می ببینم وتخته سفیدم درخشان ونورانی میشود.
میکوشم تا تخته ی پر بار دانشم را در کنار تخته سفید زندگی ام بگذارم!
میخواهم پس میتوانم.
دیگران را دوست دارم چون خدا را دوست دارم . به خودم اطمیتات دارم زیرا به خدا اعتقاد دارم
سطر اول تخته سفید زندگی ام تنها جای معبودی است که او زندگی ام را بنا کرده است به جای موضوع وتاریخ وتمام دقیقها وثانیه های زندگیام
پس اعمالم را با سوق دادن اعمالم فکرم به ان جهان می سازمو بس!
این بود دل نوشته من
تمام
و هر گونه کپی برداری از طرف خدا پیگرد قانونی دارد
بر تخته سفید زندگی ام چه بنویسم
می نویسم با خط خوش اعمالم را افکارم راثبت می کنم اخلاقم را وبا نور الهی فقط خدا را مینویسم.
من کیستم!آری زندگی ا م من کیستم را می نویسد.
چرا چگونه چطور برای چه این همه سوال تخته سفید زندگی ام را پر میکند از نوشته های گوناگون!
شادی هایم را که مانند دیوار روی هم سوار شده اند وبا امدن غمی چون طوفان خراب میشوندرا مینویسم.
ولی این بار مینویسم بادست هایی که میتوانم این تخته سفید راخط به خط زیبایا شاید.... ودست هایی که زندگی ام رامی سازد.
منم که اعمالم را میسازم این اعمال من است که شادی را می اورد واین شادی است که موجب می شود غم را درک کنم
فراز ونشیب زندگی را.
من دختری هستم از ایران زمین!
افتخار را می سازم می نویسم هم بر تخته سفید زندگی ام هم بر تخته سفید زندگی دیگران.
یاد گرفتم یعنی یادم داد ان که پشت ابر ها پنهان است ولی همه چیزش اشکار تا زندگی کنم علم بیا موزم و قلم در دست بگیرم وظایفم را انجام دهم
احترام بگزارم واز این خیابان شلوغ زندگی عبور کنمواز پل ارزوهایم رد شوم زندگی ام را دوست دارم پدر مادر و برادرم را.
نمی توانم زور را تحمل کنم صبر را دوست دارم همچنین دفتر کهکشانهاو دفترنقاشی زمین راپس مینویسم.
اگر گرد وغباری یا لکه ای این تخته سفید زندگی ام راکه ارزوهای شیشه ای من انجاست کثیف و چرکین کرد من این چرک وکینه را پاک میکنم
دیگران را ایینه ی اعمال خود میبینم
ومیدانم هرچه بهتر باشم بهتر می ببینم وتخته سفیدم درخشان ونورانی میشود.
میکوشم تا تخته ی پر بار دانشم را در کنار تخته سفید زندگی ام بگذارم!
میخواهم پس میتوانم.
دیگران را دوست دارم چون خدا را دوست دارم . به خودم اطمیتات دارم زیرا به خدا اعتقاد دارم
سطر اول تخته سفید زندگی ام تنها جای معبودی است که او زندگی ام را بنا کرده است به جای موضوع وتاریخ وتمام دقیقها وثانیه های زندگیام
پس اعمالم را با سوق دادن اعمالم فکرم به ان جهان می سازمو بس!
این بود دل نوشته من
تمام
و هر گونه کپی برداری از طرف خدا پیگرد قانونی دارد